بهترین سایت کتابخوانی

این پست از فیلیپ ماد ، ناشر در Routledge است. فیلیپ مسئول کتاب های مربوط به روش های تحقیق ، آموزش عالی ، آموزش بزرگسالان و یادگیری مادام العمر است.

بزرگترین اشتباهی که مردم هنگام تلاش برای انتشار کتاب خود از شما می کنند چیست؟ و چرا اشتباه است؟

وقتی پت برای اولین بار این سؤال را برای من مطرح کرد ، کمتر از یک ثانیه طول کشید تا به جواب من فکر کنم. چیزهای زیادی وجود دارد که وقتی اولین بار به یک ایده انتشار می نگرم ، زنگ های زنگ را در گوش من حلقه می زند ، اما کسی فقط به زنگ هشدار زنگ نمی زند ، یک کلکشن ناشنوا را خاموش می کند.

بیشتر ناشران یک قالب الگوی برای کمک به نویسندگان بالقوه دارند که یک پیشنهاد برای انتشار را جمع کنند. لازم نیست دقیقاً دنبال شود ، به ویژه که نمی تواند با هر پروژه مطابقت داشته باشد ، اما می تواند به نویسندگان کمک کند تا ایده های خود را متبلور کنند. شکل هر ناشر کمی متفاوت است اما سوالی که بیشتر در مورد آن خواهید یافت ، چیزی است که در متن "چه کسی خواننده این کتاب است؟" است. این به نویسندگان و ناشران کمک می کند تا بازار کتاب را بفهمند و بطور واضح تعریف کنند. آیا ناشر می تواند به مخاطب برسد؟ آیا بازار به اندازه کافی بزرگ است که پروژه قابل دوام باشد؟ آیا نویسنده واقع گرایانه است؟

یك كلمه ای كه از دیدن این سؤال می ترسیدم "همه" است. به چند دلیل زنگ های زنگ دار را در گوش من حلقه می کند. اولا ، این نشان می دهد که نویسنده ایده های کاملاً غیرواقعی در مورد ارتباط ، تأثیر و اهمیت کار خود دارد. من در گذشته نویسنده هایی داشته ام كه ​​می گویند كه این كتاب آنها را به اخبار بی بی سی می رساند ، روزنامه های ملی خواستار بررسی آن هستند و آنها در تلویزیون و رادیو در برنامه های چت قرار می گیرند. بیایید با آن روبرو شویم: این اتفاق نخواهد افتاد.

چنین عدم درک راه های دنیای دانشگاهی همچنین نشان می دهد که نویسنده ایده واضحی از مخاطب واقعی برای کارهای خود ندارد. هرگز همه نیستند. بعضی اوقات می تواند طیف وسیعی از مخاطبان باشد و رضایت مخاطب متنوعی انجام آن بسیار سخت تر است اما هرگز "همه" نیست. نیازهای دانشجو با نیازهای یک استاد متفاوت است. یک سیاست گذار از معلمی که در یک مدرسه کار می کند انتظار نوشتن نوشتار متفاوت را دارد. بنابراین برای نویسندگان مهم است که از طریق نوشتارشان تصمیم بگیرند که واقعاً چه کسی را می خواهند به آن برسند و تأثیر بگذارند.

تنش وقتی ایجاد می شود که یک موضوع می تواند ، و باید ، به طیف گسترده ای از مخاطبان متوسل شود. یک سؤال که اغلب از من پرسیده می شود این است که چگونه با این ساختار و سبک نوشتاری با آن مقابله کنید - و جواب من همیشه یکسان است: حتی اگر می خواهید به گروه های مختلفی برسید یک مخاطب را در ذهن داشته باشید. حتی بهتر است یک خواننده خاص را در خاطر داشته باشید. از این گذشته ، همانطور که سیاستمداران همه را به خوبی می شناسند ، تلاش برای همه چیز بودن برای همه مردم اغلب دستورالعمل فاجعه است. و کتابی که سعی می کند به همان نسبت به دو یا بیشتر ، گروه های کاملاً متفاوتی جذاب باشد ، قرار نیست همه اهداف را به طور کامل به نتیجه برساند. و این ممکن است به راحتی تمام آنها را گم کند.

به عنوان مثال ، یک کتاب در مورد طراحی مدارس ممکن است برای معماران ، طراحان و کسانی که در امر آموزش مشغول به کار هستند جذاب باشد ، اما نیازهای هر گروه بسیار متفاوت خواهد بود. به یک مخاطب اصلی فکر کنید و برای آن گروه بنویسید. بله ، المان ها را اضافه کنید و بعد آن را برای مخاطبان دیگر جذاب کنید اما برای یک مخاطب بنویسید و آن مخاطب یا حتی شخص را همیشه در ذهن خود نگه دارید.

یکی دیگر از دلایل زنگ هشدار وقتی می بینم عبارت "کتاب من برای همه جذاب خواهد شد" زنگ می زند ، زیرا این نشانه این است که نویسنده ممکن است تیم های فروش و بازاریابی را بیشتر از قبل انجام دهد تا تلاش بیشتری انجام دهد تا تلاش کند تا کتاب خود را توسط مخاطبان نامناسب متوجه شود. . در یک شرکتی که قبلاً در بسیاری از قمرها کار کردم ، قبلاً سیستمی برای طبقه بندی نویسندگان وجود داشته است ، به گونه ای که کارمندان نشر در بخش های دیگر درباره نویسنده پیشینه کمی دارند. گزینه های شامل "نویسنده بار اول" است ، یعنی ممکن است کمی بیشتر به دستی و اطمینان خاطر نیاز داشته باشید ، "نویسنده نویسندگی به زبان دوم" ، یعنی مراقب زبان و موضوعات فرهنگی باشید که گیج کننده باشند و ترسناکترین مقوله ... " نویسنده دشوار ". و گرچه آن صندوق فقط به ندرت انتخاب می شد ، اما اغلب به دلیل اینکه نویسنده انتظارات غیر واقعی داشت ، مشخص می شد.

واقع بین باش. بدانید برای چه کسی می نویسید. و برای آنها بنویسید.